اتاقی باشد با نور کم
نشسته باشی روی زمین،
تکیه بر پشتی داده باشی
سازت را کوک کنی،
و آرام آرام زمزمه کنی...
نگاهت کنم، نگاهم کنی،
بفهمی که منتظرم بخوانی؛
ساز بزنی و بخوانی...
چشم برندارم از تو...
خواندنت تمام شده باشد،
من محو تو مانده باشم،
بخندی، خجالت بکشم، بپرسم:
"چای میخوری؟"...!!!
❤❤❤
نظرات شما عزیزان: